خبرگزاری علم و فناوری آنا، نوید فرخی؛ تجربه نزدیکبهمرگ (NDE) از جمله پدیدههای بحثبرانگیزی است که موارد متعددی در رابطه با آن طی دهههای اخیر گزارش شده است. آنچه فراتر از پرده مرگ انتظار ما را میکشد مدتهاست توجه بسیاری از کارشناسان و عمومِ مردم را به خود جلب کرده است. جستجو در قلمرو تجربه نزدیکبهمرگ میتواند هم جذاب و هم تفکربرانگیز باشد. مطالعه و بررسی تجربیات نزدیکبهمرگ مورد توجه دانشمندان، روانشناسان، پزشکان و معنویتگرایان بوده است. در حالی که برخی از محققان تجربه نزدیکبهمرگ را به فرآیندهای فیزیولوژیکی در مغز نسبت میدهند، معنویتگرایان آن را به عنوان مدرکی از وجود آگاهی فراتر از جسم فیزیکی میدانند. بحثها و تحقیقات در این زمینه تاکنون به نتیجه قطعی ختم نشده و تحقیقات در حال انجام در این حوزه نور جدیدی را بر ماهیت این تجربیات خارق العاده میتاباند.
تجربه نزدیکبهمرگ چیست؟
تجربه نزدیکبهمرگ به زمانی اطلاق میشود که فردی در آستانه مرگ به هوش آید (یا فردی از نظر بالینی متوفی دوباره زنده شود) و اعلام کند در هنگام بیهوشی تجربیاتی متافیزیکی داشته است. افراد در طول تجربه نزدیکبهمرگ طیف وسیعی از احساسات خارقالعاده را گزارش کردهاند. این تجربیات میتوانند دگرگون کننده باشند و تأثیری ماندگار بر کسانی که آن را پشت شر گذاشتهاند بگذارد. در حالی که جزئیات خاص تجربیات نزدیکبهمرگ میتواند از فردی تا فرد دیگر متفاوت باشد، چندین عنصر مشترک اغلب توسط افرادی که تجربیات نزدیکبهمرگ داشتهاند گزارش میشود. برخی از این عناصر عبارتند از:
- احساس آرامش: بسیاری از افرادی که تجربه نزدیکبهمرگ داشتند اعلام کردهاند احساس آرامش عمیقی را در طول این تجربه لمس کردهاند. به گفته آنها این آرامش اغلب متفاوت از چیزی بوده که به عمر خود حس کرده بودند.
- دیدن نوری روشن: ویژگی مشترک دیگر تجربهگران نزدیکبهمرگ، مشاهده نور روشنی است که گرم و خوشایند توصیف میشود. برخی از افراد گزارش میدهند که در طول تجربه خود به سمت این نور کشیده شدهاند.
- مواجهه با عزیزان درگذشته: در برخی موارد افراد گزارش میدهند که بستگان یا دوستان متوفی را در طول تجربه نزدیکبهمرگ خود دیدهاند. این برخوردها میتواند از نظر احساسی بسیار پرشور باشد و حسی مطمئن را میان افراد ایجاد کند.
- مرور زندگی: یکی دیگر از عناصر رایج مرور زندگی است، که در آن افراد رویدادهای مهمی را از گذشته در برابر خود میبینند و در مورد اعمال و روابطشان بینشهایی به دست میآورند. این فرآیند اغلب به عنوان حالتی غیرقضاوتی و متمرکز بر یادگیری و رشد توصیف میشود (1).

تجربه نزدیکبهمرگ از منظر علم
تجربیات نزدیکبهمرگ مدتهاست که ذهن پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. این تجربیات نگاهی اجمالی به قلمرو معمایی دنیای پس از مرگ میاندازد. تحقیقات در رابطه با تجربههایی از این دست هم روشنگرانه و هم تفکر برانگیز است. در حالی که مکانیسمهای دقیق در پس تجربیات نزدیکبهمرگ مبهم است، چندین نظریه علمی برای توضیح این تجربیات خارق العاده مطرح شده است. یکی از نظریه برجسته میگوید که تجربیات نزدیکبهمرگ ممکن است با فرآیندهای فیزیولوژیکی در مغز در زمان استرس شدید و تروما مرتبط باشند. بروس گریسون (Bruce Greyson) محقق در زمینه تجربیات نزدیکبهمرگ، مطالعات گستردهای در مورد رویدادهایی از این دست و زیربنای عصبی زیستی بالقوه آنها انجام داده است. گریسون در نتیجه تحقیقات خود اعلام کرده است که تجربه نزدیکبهمرگ ممکن است ناشی تغییرات در شیمی و فعالیت مغز باشد به گونه ای که فرد احساس کند تجربیات زنده و دگرگونکنندهای میبیند (2).
این تئوری که تجربه نزدیکبهمرگ با فرآیندهای فیزیولوژیکی در مغز در زمان استرس شدید یا تروما مرتبط است، بر این ایده استوار است که مغز در مواجهه با موقعیتهای تهدیدکننده ویژگیهای منحصر به فردی از خود بروز میدهد. برای مثال براساس تحقیقات گریسون، مغز در طول یک موقعیت نزدیکبهمرگ ممکن است مواد شیمیایی یا انتقالدهندههای عصبی خاصی را آزاد کند که میتواند منجر به تغییر حالتهای هوشیاری و ادراک فرد شود. این تغییرات در عملکرد مغز به طور بالقوه میتواند منجر به تجربیات ملموسی منتهی شود که توسط افراد گزارش میشود. در اصل این تئوری پیشنهاد میکند که تجاربی از این دست پدیدههای معنوی یا متافیزیکی صرف نیستند، بلکه پایهای در فرآیندهای فیزیولوژیکی مغز دارند. هدف محققانی مانند گریسون مطالعه زیربنای عصبی زیستشناسی این پدیدهها و کشف مکانیسمهایی است که به وقوع این تجربیات خارقالعاده میانجامد.
یکی دیگر از خصوصیات گزارششده در تجربیات پس از مرگ، پدیده تجربه خروج از بدن (OBE) است که در آن افراد تجربهگر احساس میکنند از بدن فیزیکی خود جدا شدهاند. سام پرنیا پزشک و محقق مراقبتهای ویژه در تحقیقات خود این احتمال را بررسی کرده است که تجربه خروج از بدن ممکن است با اختلال در عملکرد مغز و حالتهای تغییریافته هوشیاری مرتبط باشد (3).
تحقیقات پرنیا در مورد تجربیات خروج از بدن (OBEs) در طول تجربه نزدیکبهمرگ (NDE) بر درک مکانیسمهای فیزیولوژیکی و عصبی بالقوهای متمرکز است که زمینهساز این پدیدههای عجیب است. در تجربه خروج از بدنها افراد اغلب احساس میکنند از بدن فیزیکی خود جدا هستند و خود را از منظر بیرونی مشاهده میکنند. تحقیقات پرنیا نشان میدهد که تجربیات خروج از بدن ممکن است با اختلالاتی در عملکرد مغز که در موقعیتهای تهدیدکننده زندگی مانند ایست قلبی رخ میدهد مرتبط باشد. این اختلالات میتواند منجر به تغییر حالتهای هوشیاری شود که در آن مغز اطلاعات حسی را به روش منحصر به فردی پردازش میکند و به طور بالقوه باعث ایجاد احساس خروج از بدن میشود. یک فرضیه دیگر این است که تجربه خروج از بدنها ممکن است نتیجه تغییرات در فرآیندهای ادغام چندحسی مغز باشد که به طور معمول کمک میکند بتوانیم موقعیت جسم خود را در یک فضای خاص درک کنیم. این فرآیندها در طول بحرانهای ناگهانی ممکن است به طور موقت مختل شوند و منجر به گسست بین بدن فیزیکی و احساس فرد شوند.

هدف پژوهشگران کشف مکانیسمهایی است که منجر به بروز این تجربیات میشود. عموماً در این تحقیقات چگونگی ارتباط تجربه نزدیکبهمرگ با درک فرد از خودآگاهی و واقعیت بررسی میشود. تحقیقات در مورد تعامل پیچیده بین عملکرد مغز و تجربیات ذهنی در طول لحظات بحرانی بینشهای ارزشمندی را در مورد اسرار آگاهی انسان ارائه میدهد.
کاوش در ناشناختهها
با اینکه به لطف تحقیقات علمی اطلاعات قابل تأملی در مورد ماهیت تجربیات نزدیکبهمرگ ارائه شده است، بسیاری از سوالات هنوز بی پاسخ ماندهاند. مطالعه و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد و امید میرود نور تازهای را بر تعامل پیچیده بین عملکرد مغز، آگاهی و زندگی پس از مرگ بتاباند. تجربیات نزدیکبهمرگ همچنان موضوعی جذاب برای تحقیقات علمی است که درک ما را از آگاهی و اسرار هستی به چالش میکشد. اطلاع از آخرین تحقیقات و تئوریها در این زمینه میتواند درک ما را از این پدیده عمیقتر کند.
افراد باید با توجه به شواهد و نظریههای ارائهشده توسط محققان در این زمینه، با دیدی باز، نگاه انتقادی و رویکردی علمی به این موضوع بپردازند. چنین دیدگاهی نسبت به تجربیات نزدیکبهمرگ میتواند سفری جذاب را کلید بزند که درک شما را از این پدیده جذاب غنی میسازد.
- Moody, R. A. (1975). Life after life. New York: Bantam Books.
- Greyson, B. (2007). Near-death experiences. In E. Cardeña, S. J. Lynn, & S. Krippner (Eds.), Varieties of anomalous experience: Examining the scientific evidence (pp. 315-352). American Psychological Association.
- Parnia, S., & Fenwick, P. (2007). Near-death experiences in cardiac arrest: Implications for the nature of consciousness. In P. van Lommel (Ed.), Consciousness beyond life: The science of the near-death experience (pp. 193-214). HarperCollins
انتهای پیام/